حمید عسکری: چقدر شبیه هم میشویم،وقتی تفاوت گویش و پوشش در جغرافیایی گربهای شکل معنایی جز وحدت ندارد! وقتی چارقد ترکمنی در کنار سریگ زن بلوچ و کلاو زن کُرد و لچک گیلانی و گلونی زنان لُر، زیبایی میآفریند، وقتی تعلقمان به نقشه دلربایی به نام«ایران» محکم سنجاق شده است و وقتی وطن چون عزیز دردانهای در آغوش ما تاب میخورد، در هر کجای عالَم که باشیم، با هر نگاه، با هر سلیقه و عقیده و نگرش و بینش،ریشه در تاریخ داریم و دلمان به سطر سطر شاهنامه اتصال تام دارد؛ انگار همه با هر لهجه و زبان،یک زمزمه مشترک داریم که در عمق زمان طنین با شکوه افکنده است؛ «چو ایران نباشد، تن من مباد»...
گفتهاند؛ شرقی جماعت غلیان احساس است و البته ما جماعتی هستیم که همپای عقل و احساس، جاده سخت و صعب تاریخ را به پیش تاختهایم و در پرتو تمدنی چند هزار ساله، ایران شهر ساختهایم و به زبان صلح «سخن» میگوییم؛ برای همین است که تخت جمشید تفنن ایران نیست که تمدن ایرانی است! همین است که در یلدا و آغاز زمستان سرد،دیوان میگشاییم و حافظ مبشر فردایمان میشود و به امید راه مینمایدمان که؛ «نَخوَت باد دی و شوکت خار آخر شد...» ما قرن هاست که مقیم گلستان و بوستانیم و در مثنوی،از عطر صلح و صلاح سرمست گشتهایم.
در نقاشیهای قشنگ کمالالملک قد کشیدهایم.در شعرهای شهریار و شاملو روحمان را شستشو دادهایم. با نوای موذنزاده اردبیلی اقامه عزا و اشک کردهایم.با آوا و آواز مخملین شجریان تا دوردستهای باغ بلورین هنر پر کشیدهایم. قامت پودر شده باکری را و غیرت همت را به شانه کشیدهایم و از فرشتهای به نام باقری چه بگویم؟ شک ندارم که تاریخ گواه خواهد بود به معصومیت فرزندان این سرزمین پر ماجرا!
تاریخ طول زمان است و جغرافیا عرض زمین و ما در هر دو ضرب شدهایم و هفت هزار سال است که در این خاک ریشه دواندهایم،خاطره ساختهایم و تجربه اندوختهایم و امروز مدیونیم به دانش حسابی و کدکنی، به خون کاوه آهنگر و محمود کاوه،به آریو برزن و رییسعلی دلواری و مدیونیم به همه آنانکه برای روشنی ایران، غریبانه شمع شدند و سوختند؛ مدیونیم تا همیشه تاریخ!
- نویسنده : یزدفردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
چهارشنبه 16,ژوئیه,2025